چه سالها در انتظار ذوالفقار حیدری
تویی که در احاطۀ یهودیان خیبری
دوباره سرخه تموم دفترم
داره خون از چشای قلم میاد
شکوه تاج ایمان بر سر ماست
شجاعت قطرهای از باور ماست
این روزها چقدر شبیه ابوذرند
با سالهای غربت مولا برادرند
هشدار! گمان بینیازی نکنیم
با رنگ و درنگ، چهرهسازی نکنیم
از زخم شناسنامه دارند هنوز
در مسجد خون اقامه دارند هنوز