سحر در حسرت دیدار تو چون ماه خواهد رفت
غروب جمعهای در ازدحام آه خواهد رفت
دوباره سرخه تموم دفترم
داره خون از چشای قلم میاد
شکوه تاج ایمان بر سر ماست
شجاعت قطرهای از باور ماست
به رغم سیلی امواج، صخرهوار بایست
در این مقابله چون کوه استوار بایست!
از زخم شناسنامه دارند هنوز
در مسجد خون اقامه دارند هنوز
وضو گرفتهام از بهت ماجرا بنویسم
قلم به خون زدهام تا كه از منا بنویسم