همین که بهتری الحمدلله
جدا از بستری، الحمدلله
سکه شدن و دو رو شدن آسان است
آلودۀ رنگ و بو شدن آسان است
ای رهنمای گم شدگان اِهْدِنَا الصِّراط
وی نور چشم راهروان اِهْدِنَا الصِّراط
در دل شب خبر از عالم جانم کردند
خبری آمد و از بیخبرانم کردند
عاشقی در بندگیها سربهراهم کرده است
بینیاز از بندگان، لطف الاهم کرده است
شهد حکمت ریزد از لعل سخندان، بیشتر
ابر نیسان میدمد بر دشت، باران، بیشتر
کسی محبت خود یا که برملا نکند
و یا به طعنه و دشنام اعتنا نکند
پرتوی از مهر رویت در جهان انداختی
آتشی در خرمن شوریدگان انداختی
رفتی سبد سبد گل پرپر بیاوری
مرهم برای زخم كبوتر بیاوری
خم ابروی تو محراب رکوع است و سجودم
بیخيال تو نباشد نه قيامم نه قعودم
منظومهٔ دهر، نامرتب شده بود
هم روز رسیده بود هم شب شده بود
خانههای آن کسانی میخورد در، بیشتر
که به سائل میدهند از هرچه بهتر بیشتر
ز هرچه غير يار اَسْتغفرالله
ز بودِ مستعار استغفرالله