چه آشناست صدایی که رنگ غربت داشت
و دفتر لب او از پدر روایت داشت
به تپش آمده با یاد تو از نو کلماتم
باز نام تو شده باعث تجدید حیاتم
نشست یک دو سه خطّی مرا نصیحت کرد
مرا چو دوست به راه درست دعوت کرد
غمگین مباش ای همنفس که همدمی نیست
عشق علی در سینهات جرم کمی نیست