بایست، کوه صلابت میان دورانها!
نترس، سرو رشید از خروش طوفانها!
در این سیلی پیامی آشکار است
که ما را باز با این قوم کار است
میداد نسيم سحری بوی تنت را
از باد شنيدم خبر آمدنت را
خوشا سری که سرِ دار آبرومند است
به پای مرگ چنین سجدهای خوشایند است
بگذار و بگذر این همه گفت و شنود را
کی میکنیم ریشهٔ آل سعود را؟
آه ای بغض فروخورده كمی فریاد باش
حبس را بشكن، رها شو، پر بكش، آزاد باش