سپیداران نشانی سرخ دارند
همیشه آرمانی سرخ دارند
سلام روح بلندِ گذشته از کم دنیا!
تو ای مسافر بدرود گفته با غم دنیا
سفر کردند سرداران عاشق
به روی شانۀ یاران عاشق
به دل بغضی هزاران ساله دارم
شبیه نی، هوای ناله دارم
با بستن سربند تو آرام شدند
در جادۀ عشق، خوشسرانجام شدند
همیشه خاک پای همسفرهاست
سرش بر شانۀ خونینجگرهاست
به غیر از یک دل پرپر ندارند
به جز یک مشت خاکستر ندارند
مرا بنویس باران، تا ببارم
یکی از داغداران... تا ببارم
نه پاره پاره پاره پیکرت را
نه حتّی مشتی از خاکسترت را
هی چشم به فردای زمین میدوزی
افتاد سرت به پای این پیروزی