دل و جانم فدای حضرت دوست
نی، فدای گدای حضرت دوست
ماییم ز قید هر دو عالم رَسته
جز عشق تو بر جمله درِ دل بسته
به رغم سیلی امواج، صخرهوار بایست
در این مقابله چون کوه استوار بایست!
من غم و مهر حسین با شیر از مادر گرفتم
روز اول کآمدم دستور تا آخر گرفتم
يك بار ديگر بازى دار و سر ما
تابيده خون بر آفتاب از پيكر ما