چیست این چیست که از دشت جنون میجوشد؟
گل به گل، از ردِ این قافله خون میجوشد
از سمت حرم شنیدهام میآید
با تیغ دو دم شنیدهام میآید
نفسی به خون جگر زدم، که لبی به مرثیه وا کنم
به ضریحِ گمشده سر نهم، شبِ خویش وقف دعا کنم
يك بار ديگر بازى دار و سر ما
تابيده خون بر آفتاب از پيكر ما