همین که بهتری الحمدلله
جدا از بستری، الحمدلله
سکه شدن و دو رو شدن آسان است
آلودۀ رنگ و بو شدن آسان است
بهنام آنکه جان را فکرت آموخت
چراغ دل به نور جان برافروخت
کسی محبت خود یا که برملا نکند
و یا به طعنه و دشنام اعتنا نکند
رفتی سبد سبد گل پرپر بیاوری
مرهم برای زخم كبوتر بیاوری
منظومهٔ دهر، نامرتب شده بود
هم روز رسیده بود هم شب شده بود
سلام ما به حسین و سفیر عطشانش
که در اطاعت جانان، گذشت از جانش
خانههای آن کسانی میخورد در، بیشتر
که به سائل میدهند از هرچه بهتر بیشتر