سر میگذارد آسمان بر آستانت
غرقیم در دریای لطف بیکرانت
توبۀ من را شکسته اشتباه دیگری
از گناهی میروم سوی گناه دیگری
زخمی شکفته، حنجرهای شعلهور شدهست
داغ قدیمی من از آن تازهتر شدهست
در آن میان چو خطبهٔ حضرت، تمام شد
وقت جوابِ همسفران بر امام شد
دل غریب من از گردش زمانه گرفت
به یاد غربت زهرا شبی بهانه گرفت
بوی ظهور میرسد از کوچههای ما
نزدیکتر شده به اجابت دعای ما