گمان مبر که پریشان، گمان مبر که کمیم
برای کشتنتان همصدا و همقسمیم
سلام روح بلندِ گذشته از کم دنیا!
تو ای مسافر بدرود گفته با غم دنیا
مثل پرندهای که بیبال و پر بماند
فرزند رفته باشد اما پدر بماند
اگر چه خانه پر از عکس و نام و نامۀ توست
غریب شهری و زخمت شناسنامۀ توست
باز باران است، باران حسینبنعلی
عاشقان، جان شما، جان حسینبنعلی