در قاب عکست میتواند جان بگیرد
این عشق پابرجاست تا تاوان بگیرد
مهمان ضیافت خطر هیچ نداشت
آنگاه که میرفت سفر هیچ نداشت
خونین پَر و بالیم؛ خدایا! بپذیر
هرچند شکستهایم، ما را بپذیر
مثل پرندهای که بیبال و پر بماند
فرزند رفته باشد اما پدر بماند
آرامش موّاج دریا چشمهایش
دور از تعلقهای دنیا چشمهایش
آیینه و آب، حاصل یاد شماست
آمیزۀ درد و داغ، همزاد شماست