بیان وصف تو در واژهها نمیگنجد
چرا که خواهر صبری و دختر نوری
آهای باد سحر! باغ سیب شعلهور است
برس به داد دل مادری که پشت در است
زخمی شکفته، حنجرهای شعلهور شدهست
داغ قدیمی من از آن تازهتر شدهست
اینان که به شوق تو بهراه افتادند
دلسوختگان صحن گوهرشادند
دل غریب من از گردش زمانه گرفت
به یاد غربت زهرا شبی بهانه گرفت
الا رفتنت آیۀ ماندن ما
که پیچیده عطر تو در گلشن ما
بگذار و بگذر این همه گفت و شنود را
کی میکنیم ریشهٔ آل سعود را؟