صدای بال ملائک ز دور میآید
مسافری مگر از شهر نور میآید؟
کودکی سوخت در آتش به فغان، هیچ نگفت
مادری ساخت به اندوه نهان، هیچ نگفت
دنیا به دور شهر تو دیوار بسته است
هر جمعه راه سمت تو انگار بسته است
شکست باورت، ای کوه! پشت خنجر را
نشاند در تب شک، غیرت تو باور را
کنار دل و دست و دریا، اباالفضل
تو را دیدهام بارها، یا اباالفضل
آهای باد سحر! باغ سیب شعلهور است
برس به داد دل مادری که پشت در است
جاده و اسب مهیاست بیا تا برویم
کربلا منتظر ماست بیا تا برویم
بگذار و بگذر این همه گفت و شنود را
کی میکنیم ریشهٔ آل سعود را؟