گل کرده در ردیف غزلهای ما حسین
شوری غریب داده به این بیتها حسین
حسی درون توست که دلگیر و مبهم است
اینجا سکوت و ناله و فریاد درهم است
شنیده بود که اینبار باز دعوت نیست
کشید از ته دل آه و گفت: قسمت نیست
دل میبرد از گنبد خضرا شالش
آذین شده کربلا به استقبالش
الهی بهر قربانی به درگاهت سر آوردم
نه تنها سر، برایت بلکه از سر بهتر آوردم
معشوق علیاکبری میطلبد
گاهی بدن و گاه سری میطلبد