تیر نگذاشت که یک جمله به آخر برسد
هیچکس حدس نمیزد که چنین سر برسد
در آن تاریک، دل میبُرد ماه از عالم بالا
گرامی باد این رخشنده، این تابان بیهمتا
عشق تو کوچهگرد کرد مرا
این منِ از همیشه تنهاتر
آیینه شدهست دم به دم حیرتیات
گشته سپر حسین، خوش غیرتیات
دنبال چهای؟ ای دل در دام ِ فریب!
از کربوبلا تو را همین نکته نصیب:
«والفجر»: سر حسین یک روز به نی...
«والعصر»: نمیرسند این قوم به ری...
همهٔ حیثیت عالم و آدم با توست
در فرات نفسم گام بزن، دم با توست
از خیمه برون آمد و شد سوی سپاه
با قامت سرو و با رخی همچون ماه
این كیست از خورشید، مولا، ماهروتر
بیتابتر، عاشقتر، عبدالله روتر