سر میگذارد آسمان بر آستانت
غرقیم در دریای لطف بیکرانت
با یک تبسم به قناریها زبان دادی
بالی برای پر زدن تا بیکران دادی
توبۀ من را شکسته اشتباه دیگری
از گناهی میروم سوی گناه دیگری
بر دامن او، گردِ مدارا ننشست
سقّا، نفسی ز کار خود وا ننشست
این كیست از خورشید، مولا، ماهروتر
بیتابتر، عاشقتر، عبدالله روتر
الشام...الشام...الشام... غربتشمار شهیدان
اندوه... اندوه... اندوه... ای شام تار شهیدان