روز تشییع پیکر پاکش
همه جا غرق در تلاطم بود
چشمان جهان محو تماشایت بود
ایثار چکیدهای ز تقوایت بود
هنوز طرز نگاهش به آسمان تازهست
دو بال مشرقیاش با اُفق هماندازهست
فکر میکردم که قدری استخوان میآورند
بعد فهمیدم که با تابوت، جان میآورند
دشتی پر از شقایق پرپر هنوز هست
فرق دو نیم گشتۀ حیدر هنوز هست
خم نخواهد کرد حتی بر بلند دار سر
هرکسی بالا کند با نیت دیدار سر
گردباد است که سنجیده جلو میآید
به پراکندن جمع من و تو میآید