گفتند به من که از سفر میآیی
من منتظرم، بگو اگر میآیی
کوچههامان پر از سیاهی بود
شهر را از عزا درآوردند
دنیا به دور شهر تو دیوار بسته است
هر جمعه راه سمت تو انگار بسته است
این روزها چقدر شبیه ابوذرند
با سالهای غربت مولا برادرند
هشدار! گمان بینیازی نکنیم
با رنگ و درنگ، چهرهسازی نکنیم
دل اگر تنگ و جان اگر خستهست
گاه گاهی اگر پریشانیم
حی علی الفلاح که گل کرده بعثتش
باید نماز بست نمازی به قامتش