گفتند به من که از سفر میآیی
من منتظرم، بگو اگر میآیی
از لحظههای آخرت چیزی نمیگویم
از پیکرت از پیکرت چیزی نمیگویم
کوچههامان پر از سیاهی بود
شهر را از عزا درآوردند
تاریخ عاشورا به خون تحریر خواهد شد
فردا قلمها تیغۀ شمشیر خواهد شد
دری که بین تو و دشمن است خیبر نیست
وگرنه مثل علی هیچکس دلاور نیست
خبر پیچید تا کامل کند دیگر خبرها را
خبر داغ است و در آتش میاندازد جگرها را
حی علی الفلاح که گل کرده بعثتش
باید نماز بست نمازی به قامتش