چیست این چیست که از دشت جنون میجوشد؟
گل به گل، از ردِ این قافله خون میجوشد
داستانهایی که از شام خراب آوردهام
عالمی از صبر خود در اضطراب آوردهام
نفسی به خون جگر زدم، که لبی به مرثیه وا کنم
به ضریحِ گمشده سر نهم، شبِ خویش وقف دعا کنم
مرد آزاده حسین است که بود این هدفش
که شود کشته ولی زنده بماند شرفش
ای دل به مهر داده به حق! دل، سرای تو
وی جان به عدل کرده فدا! جان، فدای تو