هرچه را خواهی بگیر از ما ولی غم را مگیر
غم دوای دردهای ماست مرهم را مگیر..
هميشه بازی دنيا همين نمیماند
بساط غصب در آن سرزمين نمیماند
از لحظۀ پابوس، بهتر، هيچ حالی نيست
شيرينیِ اين لحظهها در هر وصالی نيست
سرباز نه، این برادران سردارند
پس این شهدا هنوز لشکر دارند
دریای عطش، لبان پر گوهر تو
گلزخم هزار خنجر و حنجر تو
تا لوح فلق، نقش به نام تو گرفت
خورشید، فروغ از پیام تو گرفت