تو را کشتند آنها که کلامت را نفهمیدند
خودت سیرابشان کردی مرامت را نفهمیدند
سکه شدن و دو رو شدن آسان است
آلودۀ رنگ و بو شدن آسان است
و کاش مرد غزلخوان شهر برگردد
به زیر بارش باران شهر برگردد
ندیدم چون محبتهای مادر
فدای شأن بیهمتای مادر
این چندمین نامهست بابا مینویسم؟
هر چند یادت نیست امّا مینویسم
رفتی سبد سبد گل پرپر بیاوری
مرهم برای زخم كبوتر بیاوری