از فرّ مقدم شه دین، ختم اوصیا
آفاق، با بَها شد و ایّام، با صفا
کنار دل و دست و دریا، اباالفضل
تو را دیدهام بارها، یا اباالفضل
اذانی تازه کرده در سرم حسّ ترنم را
ندای ربّنا را، اشک در حال تبسم را
جاده و اسب مهیاست بیا تا برویم
کربلا منتظر ماست بیا تا برویم
سلام ما به حسین و سفیر عطشانش
که در اطاعت جانان، گذشت از جانش