در خیالم شد مجسم عالم شیرین تو
روزگار سادۀ تو، حجرۀ رنگین تو
دریای عطش، لبان پر گوهر تو
گلزخم هزار خنجر و حنجر تو
جهان را، بیکران را، جن و انسان را دعا کردی
زمین را، آسمان را، ابر و باران را دعا کردی
تا لوح فلق، نقش به نام تو گرفت
خورشید، فروغ از پیام تو گرفت