میشود دست دعای تو به باران نرسد؟!
یا بتابی به تن پنجرهای جان نرسد؟!
ای کاش مردم از تو حاجت میگرفتند
از حالت چشمت بشارت میگرفتند
در خاک دلی تپنده باقی ماندهست
یک غنچۀ غرق خنده باقی ماندهست
دریای عطش، لبان پر گوهر تو
گلزخم هزار خنجر و حنجر تو
دشتی پر از شقایق پرپر هنوز هست
فرق دو نیم گشتۀ حیدر هنوز هست
تا لوح فلق، نقش به نام تو گرفت
خورشید، فروغ از پیام تو گرفت