تماشا کن تکان شانهها را
حکایت کن غم پروانهها را
آوای نسیم و باد و باران
آهنگ قشنگ آبشاران
بهار و باغ و باران با تو هستند
شکوه و شوق و ایمان با تو هستند
کاش تا لحظۀ مردن به دلم غم باشد
محفل اشک برای تو فراهم باشد
دلش میخواست تا قرآن بخواند
دلش میخواست تا دنیا بداند
چشمان تو دروازۀ راز سحر است
پیشانیات آه، جانماز سحر است
در سینه اگرچه التهابی داری
برخیز برو! که بخت نابی داری