تماشا کن تکان شانهها را
حکایت کن غم پروانهها را
آوای نسیم و باد و باران
آهنگ قشنگ آبشاران
ز رویت نه تنها جهان آفریدند
به دنبال تو کهکشان آفریدند...
کاش تا لحظۀ مردن به دلم غم باشد
محفل اشک برای تو فراهم باشد
به نام خداوند بالا و پست
كه از هستیاَش هست شد، هر چه هست...
در سینه اگرچه التهابی داری
برخیز برو! که بخت نابی داری