هرچه را خواهی بگیر از ما ولی غم را مگیر
غم دوای دردهای ماست مرهم را مگیر..
بیا سنگینیِ بارِ گناهم را نبین امشب
مقدّر کن برایم بهترینها را همین امشب
صدای بال ملائک ز دور میآید
مسافری مگر از شهر نور میآید؟
سرباز نه، این برادران سردارند
پس این شهدا هنوز لشکر دارند
کودکی سوخت در آتش به فغان، هیچ نگفت
مادری ساخت به اندوه نهان، هیچ نگفت
شکست باورت، ای کوه! پشت خنجر را
نشاند در تب شک، غیرت تو باور را