صبحت به تن عاطفه جان خواهد داد
زیبایی عشق را نشان خواهد داد
علی را ذاتِ ایزد میشناسد
اَحد را درکِ احمد میشناسد
طنین «آیۀ تطهیر» در صدایش بود
مدینه تشنۀ تکرار ربّنایش بود
پا گرفته در دلم، آتشی پنهان شده
بند بندم آتش و سینه آتشدان شده
اینک زمان، زمان غزلخوانی من است
بیتیست این دو خط که به پیشانی من است