بحث روز است صحبت از غم تو
سرخ مانده هنوز پرچم تو
برخاستم از خواب اما باورم نیست
همسنگرم! همسنگرم! همسنگرم! نیست
اجازه هست کنار حرم قدم بزنم
برای شعر سرودن کمی قلم بزنم
دیدی که چگونه من شهید تو شدم
هنگام نماز، رو سفید تو شدم
همه هست آرزویم که ببینم از تو رویی
چه زیان تو را که من هم برسم به آرزویی
گرچه تا غارت این باغ نماندهست بسی
بوی گل میرسد از خیمۀ خاموش کسی
تو را در کجا، در کجا دیده بودم؟
تو را شاید آن دورها دیده بودم...
میخواست که او برهنهپا برگردد
شرمنده، شکسته، بیصدا برگردد