نمکپروردهات ای شهر من خیل شهیداناند
شهیدانی که هر یک سفرهدار لطف و احساناند
یک عمر شهید بود و، دل باخته بود
بر دشمن و نفس خویشتن تاخته بود
همنوا بود با چکاچک من
غرّش آسمان و هوهوی باد
هر غنچه به باغ سوگوار تو شدهست
هر لاله به دشت داغدار تو شدهست
بایست آنچنان که تا به حال ایستادهای
که در کمال شوکت و جلال ایستادهای
تن فرزند بهر مادر آمد
اگر او رفت با پا، با سر آمد