سر میگذارد آسمان بر آستانت
غرقیم در دریای لطف بیکرانت
فرق دارد جلوهاش در ظاهر و معنا حرم
گاه شادی، گاه غم دارد برای ما حرم
غم کهنۀ در گلویم حسین است
دم و بازدم، های و هویم حسین است
توبۀ من را شکسته اشتباه دیگری
از گناهی میروم سوی گناه دیگری
در تیررس است، گرچه از ما دور است
این مشت فقط منتظر دستور است
چشم خود را باز کردم ابتدا گفتم حسین
با زبانِ اشکهای بیصدا گفتم حسین