آیینه، اشکِ کودکان؛ قرآن، علیاصغر
ای مشک! در سینه نمیگنجد دلم دیگر
فرق دارد جلوهاش در ظاهر و معنا حرم
گاه شادی، گاه غم دارد برای ما حرم
فتنه اینبار هم از شام به راه افتادهست
کفر در هیئت اسلام به راه افتادهست
در آتشی از آب و عطش سوخت تنت را
در دشت رها کرد تن بیکفنت را
چشم خود را باز کردم ابتدا گفتم حسین
با زبانِ اشکهای بیصدا گفتم حسین