با ذکر حسین بن علی غوغا شد
درهای حرم با صلواتی وا شد
سر زد ز شرق معركه، آن تیغ گرمْسیر
عشق غیور بود و برآمد به نفی غیر
غالب شده بود ترس بر عرصۀ جنگ
پر بود تمام معرکه از نیرنگ
آمد به حرم، اگرچه دیر آمده بود
با اشک سوی نعم الامیر آمده بود
باران ندارد ابرهای آسمانش
باران نه اما چشمهای مهربانش...
وقتی عدو به روی تو شمشیر میکشد
از درد تو تمام تنم تیر میکشد