بعید نیست غمت همچنان شهید بگیرد
بگیرد و همه جا باز بوی عید بگیرد
شهادت را به نام کوچکش هر شب صدا کردی
تو که هر روز و هر جا زندگیهایی بنا کردی
کجاست زندهدلی، کاملی، مسیحدمی
که فیض صحبتش از دل بَرَد غبارِ غمی
تنت از تاول جانسوز شهادت پر بود
سینهات از عطش سرخ زیارت پر بود
از خیمه برون آمد و شد سوی سپاه
با قامت سرو و با رخی همچون ماه