دیدیم میانِ سبزهها رنگ تو را
در جاریِ جویبار، آهنگِ تو را
باز جاریست خیابان به خیابان این شور
همقدم باز رسیدیم به میدان حضور
این ابر پُر از بهار مهمانِ شماست
صبح آمده و نسیم، دربانِ شماست
در لشکر تو قحطیِ ایمان شده بود
دین دادن و زر گرفتن آسان شده بود
با دیدن تو به اشتباه افتادند
آنها که سوی فرات راه افتادند
آفتابی شدی و چشمانت
آسمان آسمان درخشیدند
در خودم مانده بودم و ناگاه
تا به خود آمدم مُحرّم شد
باز این چه شورش است که در خلق عالم است؟
باز این چه نوحه و چه عزا و چه ماتم است؟
آه کوفه چقدر تاریک است
ماه دیگر کنار چاه نرفت
دنیا به دور شهر تو دیوار بسته است
هر جمعه راه سمت تو انگار بسته است
سجادۀ خویش را که وا میکردی
تا آخر شب خدا خدا میکردی
یک لحظه شدیم خیره تا در چشمت
دیدیم تمام درد را در چشمت
ای هلالی که تماشای رخت دلخواه است
هله ای ماه! خدای من و تو الله است
آمدی و دل ما بردی و رفتی ای ماه!
با تو خوش بود سحرهای «بِکَ یا الله»
لحظهٔ سخت امتحان شده بود
چقَدَر خوب امتحان دادی
یک ماه جرعه جرعه تو را یاد کردهایم
دل را به اشتیاق تو آباد کردهایم
رسید جمعهٔ آخر سلام قدس شریف
سلام قبلهٔ صبر و قیام، قدس شریف