ای کاش مردم از تو حاجت میگرفتند
از حالت چشمت بشارت میگرفتند
از روی توست ماه اگر اینسان منوّر است
از عطر نام توست اگر گل، معطّر است
چه خوش باشد که راه عاشقی تا پای جان باشد
خصوصاً پای فرزند علی هم در میان باشد
مردان غیور قصّهها برگردید
یک بار دگر به شهر ما برگردید
همه هست آرزویم که ببینم از تو رویی
چه زیان تو را که من هم برسم به آرزویی
زره پوشیده از قنداقه، بیشمشیر میآید
شجاعت ارث این قوم است، مثل شیر میآید