ای کاش مردم از تو حاجت میگرفتند
از حالت چشمت بشارت میگرفتند
علی بود و همراز او فاطمه
و گلهای روییده در باغشان
از روی توست ماه اگر اینسان منوّر است
از عطر نام توست اگر گل، معطّر است
چه خوش باشد که راه عاشقی تا پای جان باشد
خصوصاً پای فرزند علی هم در میان باشد
مردان غیور قصّهها برگردید
یک بار دگر به شهر ما برگردید
زره پوشیده از قنداقه، بیشمشیر میآید
شجاعت ارث این قوم است، مثل شیر میآید