شدهست خیره به جاده دو چشم تار مدینه
به پیشوازی تنهاترین سوار مدینه
با علمت اگر عمل برابر گردد
کام دو جهان تو را میسر گردد
تا با حرم سبز تو خو میگیرم
در محضر چشمت آبرو میگیرم
این اشکهای داغ را ساده نبینید
بَر دادن این باغ را ساده نبینید
بر ساحلى غریب، تویى با برادرت
در شعلۀ نگاه تو پیدا، برادرت
چه خوش باشد که راه عاشقی تا پای جان باشد
خصوصاً پای فرزند علی هم در میان باشد
زره پوشیده از قنداقه، بیشمشیر میآید
شجاعت ارث این قوم است، مثل شیر میآید