بهار و باغ و باران با تو هستند
شکوه و شوق و ایمان با تو هستند
چشمهایم را به روی هرکه جز تو بود بست
قطرۀ اشکی که با من بوده از روز الست
دلش میخواست تا قرآن بخواند
دلش میخواست تا دنیا بداند
چه خوش باشد که راه عاشقی تا پای جان باشد
خصوصاً پای فرزند علی هم در میان باشد
زره پوشیده از قنداقه، بیشمشیر میآید
شجاعت ارث این قوم است، مثل شیر میآید