در وسعت شب سپیدهای آه کشید
خورشید به خون تپیدهای آه کشید
با خودش میبرد این قافله را سر به کجاها
و به دنبال خودش این همه لشکر به کجاها
هزار حنجره فریاد در گلویش بود
نگاه مضطرب آسمان به سویش بود
انگار پی نان و نوایید شما
چون مردم کوفه بیوفایید شما
به یاری تو به میدان کارزار نیاید
جماعتی که به رزق حلال، بار نیاید
هوا پر شد از عطر نام حسین
به قربان عطر پراکندهاش
چنان اسفند میسوزد به صحرا ریگها فردا
چه خواهد شد مگر در سرزمین کربلا فردا