در خاک دلی تپنده باقی ماندهست
یک غنچۀ غرق خنده باقی ماندهست
در محضر عشق امتحان میدادی
گویی که به خاک، آسمان میدادی
حملههای موج دیدم، لشکرت آمد به یادم
کشتی صدپاره دیدم، پیکرت آمد به یادم
بر دامن او، گردِ مدارا ننشست
سقّا، نفسی ز کار خود وا ننشست