سر و پای برهنه میبرند آن پیر عاشق را
که بر دوشش نهاده پرچم سوگ شقایق را
تیر نگذاشت که یک جمله به آخر برسد
هیچکس حدس نمیزد که چنین سر برسد
به نام خداوند بالا و پست
كه از هستیاَش هست شد، هر چه هست...
همهٔ حیثیت عالم و آدم با توست
در فرات نفسم گام بزن، دم با توست