بادها هم پیاده آمدهاند که ببوسند خاک پایت را
آسمان هدیه میدهد به زمین، عطر آن پرچم رهایت را
خواهرش بر سینه و بر سر زنان
رفت تا گیرد برادر را عنان
وقتی نمازها همه حول نگاه توست
شاید که کعبه هم نگران سپاه توست
میآیم از رهی که خطرها در او گم است
از هفتمنزلی که سفرها در او گم است
نمیدانم تو را در ابر دیدم یا كجا دیدم
به هر جایی كه رو كردم، فقط روی تو را دیدم...