امشب ز غم تو آسمان بیماه است
چشم و دل ما قرین اشک و آه است
ما خانه ز غیر دوست پیراستهایم
از یُمن غدیر محفل آراستهایم
ای که وجود پاک تو آیینۀ زهراست
هر جا تو باشی اسم بابایت علی آنجاست
تشنهٔ عشقیم، آری، تشنه هم سر میدهیم
آبرویی قدر خون خود، به خنجر میدهیم
به میدان میبرم از شوق سربازی، سر خود را
تو هم آماده کن ای عشق! کمکم خنجر خود را