نگاهم در نگاه شب، طنینانداز غوغاییست
کمی آنسوتر از شبگریههایم صبح فرداییست
ببین که بیتو نماندم، نشد کناره بگیرم
نخواستم که بیفتد به کوره راه، مسیرم
باید از فقدان گل خونجوش بود
در فراق یاس مشكیپوش بود
آنسو نگران، نگاه پیغمبر بود
خورشید، رسول آه پیغمبر بود