سکه شدن و دو رو شدن آسان است
آلودۀ رنگ و بو شدن آسان است
بر آستان درِ او، کسی که راهش هست
قبول و منزلت آفتاب و ماهش هست
سرم خزینۀ خوف است و دل سفینۀ بیم
ز کردۀ خود و اندیشۀ عذاب الیم
راه گم کردم، چه باشد گر بهراه آری مرا؟
رحمتی بر من کنی و در پناه آری مرا؟
چشمان تو دروازۀ راز سحر است
پیشانیات آه، جانماز سحر است
رفتی سبد سبد گل پرپر بیاوری
مرهم برای زخم كبوتر بیاوری
شبی که صبح شهادت در انتظار تو بود
جهان، مسخّر روح بزرگوار تو بود