با یک تبسم به قناریها زبان دادی
بالی برای پر زدن تا بیکران دادی
ای خداوندی که از لطف تو جاه آوردهام
زآنچه بودستم گرفته بارگاه آوردهام...
کو یک نفر که یاد دلِ خستگان کند؟
یا لا اقل حکایت ما را بیان کند...
خواهان تو هر قدر هنر داشته باشد
اول قدم آن است جگر داشته باشد...
شبی که صبح شهادت در انتظار تو بود
جهان، مسخّر روح بزرگوار تو بود