جز تو ای کشتۀ بیسر که سراپا همه جانی
کیست کز دادن جانی بخرد جان جهانی
بر حسین بن علی یا با حسین بن علی؟
با یزید بن یهودی یا حسین بن علی؟
ای حرمت قبلۀ مراد قبایل!
وی که بوَد قبله هم به سوی تو مایل
نمکپروردهات ای شهر من خیل شهیداناند
شهیدانی که هر یک سفرهدار لطف و احساناند
غم داغ تو را با هیچکس دیگر نخواهم گفت
برایت روضه میخوانم ولی از سر نخواهم گفت
با ظلم بجنگ، حرف مظلوم این است
راهی که حسین کرده معلوم این است
همنوا بود با چکاچک من
غرّش آسمان و هوهوی باد
موسایی و صد جلوه به هر طور کنی
هر جا گذری، حکایت از نور کنی
ای که به عشقت اسیر، خیلِ بنیآدماند!
سوختگان غمت، با غم دل خُرّماند
بگو چه بود اگر خواب یا خیال نبود؟!
که روح سرکش من در زمان حال نبود
هر کس به سایۀ تو دو رکعت نماز کرد
با یک قنوت هر چه گره داشت، باز کرد
از کوی تو ای قبلۀ عالم! نرویم
با دست تهی و دل پُر غم نرویم
مگر چه کیسهای از نور داشت بر دوشش؟
که وقت دیدن او ماه بود مدهوشش
وضو گرفتم و کردم به رب عشق توکل
زدم به رسم ادب بعد از آن به خواجه تفأل
بایست آنچنان که تا به حال ایستادهای
که در کمال شوکت و جلال ایستادهای
حمد سزاوارِ آن خدای توانا
کآمده حمدش ورای مُدرِک دانا
چه بود سهم زمین و زمان اگر تو نبودی
و سرنوشت تمام جهان؟ اگر تو نبودی
فقط از شعله و مسمار گفتیم
از آشوب در و دیوار گفتیم
هلا! در این کران فقط به حُر، امان نمیرسد
که در کنار او به هیچکس زیان نمیرسد
و جنس درد تو از جنس روضهٔ حسن است
غریب خانهٔ خود! غربت تو در وطن است
شکستهاند قلمها و بستهاند دهانها
نشستهاند قدمها و خستهاند توانها
در آستانش شمس میآید به استقبال
ماه و زمین و زهره و ناهید در دنبال
روزی که پا به عرش معلا گذاشتی!
بر هر چه داشت نقش «تو» را، پا گذاشتی
گل بر من و جوانى من گریه مىکند
بلبل به همزبانى من گریه مىکند
به روی شانۀ خاتم، که چون نقش نگین باشد
نشان نام او باید معزّ المؤمنین باشد